نویسنده عاشق امام زمان در جمعه 8 اسفند 1393 | روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد. یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است.سطل را تمیز کرد،برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است.وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت: هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد. نظرات شما عزیزان:
سلام منو میشناسی؟ گفتی نظرم ثبت نشده گفتم یکی دیگ بنویسم ک نگی بی معرفتم
وبلاگ خیلی زیباوجالبی دارین بهتون تبریک میگم خوشحال میشم حضورونظرات سبزتان زینت بخش وراهنمای هدفمند شدن وبلاگم باشه ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ:سلام عزیزدلم بله میشناسمتون از شما تشکر میکنم طراحی و کدنویسی : ثامن تم
Template By : Samentheme.ir
|